۱. پسزمینه و کانسپت طراحی
موزه در منطقهای دورافتاده و طبیعی ساخته شده تا هم جامعۀ محلی را تقویت و هم گردشگران را جذب کند. آثار هنرمند پس از سانحهای که او را از گردن به پایین فلج کرد، همچنان از طریق نقاشی با دهان خلق میشدند و جامعهای از هنردوستان در اطرافش شکل گرفت.
طراحی برنده رقابت بینالمللی ۲۰۰۲، بر مفاهیم «طراحی دایرهای» (Circle Planning) تاکید داشت تا انعطافپذیری و تنوع فضایی را جایگزین بلاغت و واحدسازی رایج کند.
۲. پلان، فرم و ساختار فضایی
پلان مربع شکل با ۳۳ حباب دایرهای که هر کدام فضای مستقل دارند اما در تماس با یکدیگر چیده شدهاند. این ساختار ترکیبی از استقلال و پیوستگی فضایی است.
در میان این دایرهها فضاهایی برای نور طبیعی ایجاد شده که به تجربه فضایی سایه و روشنه روح میبخشد و حس حضور در جنگل را تداعی میکند.
۳. مصالح، نور و طراحی داخلی
هر سالن دایرهای با مصالح متفاوت و نورپردازی ویژهای طراحی شده تا ویژگیهای خاص خود را ارائه دهد—از خلوت و آرام تا باز و پرنور. این تنوع، بیانگر فلسفه طراحی “سادگی و پیچیدگی” است.
ساختار فلزی پیشساخته با جزئیات مکانیکی دقیق و سیستم نور طبیعی و بازتابه، تجربه حسی غنی و متغیری خلق میکند.
۴. تجربه بازدیدکننده و عملکرد
جریان گردش از دایرهای به دایرهای دیگر، تجربهای فراگیر و شخصیسازیشده خلق میکند. هر سالن با حس خاص خود مخاطب را دعوت به تفکر و ارتباط هنری مینماید.
وجود فضای حیاط مرکزی، چشمانداز به دریاچه و مسیرهای طبیعی اطراف، یکپارچگی بین هنر، معماری و طبیعت را به بهترین شکل نمایش داده است.
۵. اهمیت فرهنگی و وجه نمادین
این موزه صرفاً مکانی برای نمایش آثار نیست، بلکه پیامی از امید، مقاومت و ارتباط با طبیعت را منتقل میکند.
طرح دایرهای، طراحی غیرمتمرکز و فضاسازی انسانی، همخوان با فلسفۀ هنر حیاتی Tomihiro است و آن را به نمونهای منحصربهفرد تبدیل کرده است.